قناعت
 * ابوذر غفارى به همراه یکى دیگر از صحابه، مهمان سلمان فارسى بود. سلمان، کمى نان و نمک آورد و گفت: «اگر رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله از تکلّف نهى نفرموده بود، چیز بهترى حاضر مى ‏کردم». ابوذر گفت: «اگر مقدارى سبزى باشد، تکلّف نیست». سلمان به دکّان سبزى فروشى رفت و چون پولى نداشت، آفتابه ‏اش را گرو گذاشت و کمى سبزى خرید.
وقتى غذا تمام شد، ابوذر گفت: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى قَنَعَنا بِما رَزَقَنا؛ شکر خداى را که ما را به آنچه که روزیمان فرموده، قانع ساخته است». سلمان گفت: «اگر قانع بودید، آفتابه من گرو نمى رفت.» (۱)

ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پزشک یار (یادگیری مداوم پزشکان) signcompanyseoshiraz7.parsablog.com مداد رنگی Jennifer دشت آلاله Liz وبلاگ خبري آرميال ايران بتن