روزی پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله و سلم) از کوچه ای میگذشتند. نگاه مبارکشان به گروهی از کودکان افتاد که در حال بازی بودند. پیامبر در همان حال فرمودند: «وای بر احوال فرزندان آخرامان از دست پدرانشان»
منظور از فراگیری علم از دیدگاه اسلام چیست و اسلام یادگیری چه علمی را واجب می داند؟
در مورد اینکه از نظر اسلام چه علمی باید آموخت چند نظریه وجود دارد:
نظریه اول : منظور اسلام از علم ،علوم دینی است
ممکن است کسی بگوید مقصود از همه این تأکید و توصیهها ،علم خود دین است .
یعنی همه به این منظور گفته شده است که مردم به خود دین عالم شوند و اگر نظر اسلام از علم ، علم دین باشد در حقیقت به خودش توصیه کرده و درباره علم به معنی اطلاع بر حقایق کائنات و شناختن امور عالم چیزی نگفته و اشکال به حال اول باقی میماند ، زیرا هر مسلکی هر اندازه هم ضد علم باشد و با آگاهی و اطلاع و بالارفتن سطح فکر و معلومات مردم مخالف باشد ، با آشنایی با خودش مخالف نیست، بلکه خواهد گفت با من آشنا باشید و با غیر من آشنا نباشید.
اشکال نظریه
سی و یکمین گناه از گناهانی که به کبیره بودنش تصریح شده، « سحر » است؛ چنانچه در « وسائل الشّیعه » روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند که آن حضرت، سحر را از کبائر شمرده اند و در « صحیحه ی عبدالعظیم » با واسطه، از سه معصوم از حضرت صادق (علیه السلام) ضمن شماره ی کبائر می فرمایند: « سحر از گناهان کبیره است؛ زیرا خداوند در قرآن مجید می فرماید « وَلَقَد عَلِمُوا لَمَنِ اشتَرَاهُ … »(۱) و این قسمتی از « آیه ی ۱۰۲ سوره ی بقره » است و تمام آیه ی شریفه چنین است:
« وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیاطِینُ عَلَى مُلْکِ سُلَیمَانَ وَمَا کَفَرَ سُلَیمَانُ وَلَکِنَّ الشَّیاطِینَ کَفَرُوا یعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَینِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا یعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَهٌ فَلَا تَکْفُرْ فَیتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یفَرِّقُونَ بِهِ بَینَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَیتَعَلَّمُونَ مَا یضُرُّهُمْ وَلَا ینْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الْآخِرَهِ مِنْ خَلَاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کَانُوا یعْلَمُونَ؛
و آنچه را که شیطان [ صفت ] ها در سلطنت سلیمان خوانده [ و درس گرفته ] بودند، پیروی کردند و سلیمان کفر نورزید؛ لیکن آن شیطان [ صفت ها به کفرگراییدند که به مردم سحر می آموختند و [ نیز از ] آنچه بر آن دو فرشته هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود [ پیروی کردند ] [ قبلاً به او ] می گفتند ما [وسیله ی ] آزمایشی [ برای شما ] هستیم، پس زنهار کافر نشوی؛ و [ لی ] آنها از دو [ فرشته ] چیزهایی می آموختند که به وسیله ی آن میان مرد و همسرش جدایی بیافکنند، هر چند بدون فرمان خدا نمی توانستند به وسیله ی آن به احدی زیان برسانند و [ خلاصه ] چیزی می آموختند که بر ایشان زیان داشت و سودی بدیشان نمی رسانید و قطعاً [یهودیان] دریافته بودند که هر کس خریدار این [ متاع ] باشد در آخرت بهره ای ندارد، وه که چه بد بود آنچه به جان خریدند، اگر می دانستند. »
آیه الله سید علی موحّد ابطحی در پاورقی کتاب ” شفاء الصّدور فی شرح زیاره العاشور” نوشته آیه الله حاج میرزا ابوالفضل طهرانی (متوفی۱۳۱۶) روایت شریف زیر را در شیوه خواندن زیارت عاشورا نقل می نماید:
عَنْ عَلِی بْنِ مُحَمَّدٍ الْهادی علیهِ السَّلامُ اَنَّهُ قالَ:
مَنْ قَرَءَ لَعْنَ زِیارَهِ الْعاشُوراء الْمَشْهُورَهِ مَرَّهً واحِدَهً ثُمَّ قالَ:
اللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً تِسْعاً وَ تِسْعینَ مَرَّهً” کانَ کَمَنْ قَرَئَهُ مِأهَ مَرَّهً ؛
وَ مَنْ قَرَءَ سَلامَها مَرَّهً واحِدَهً ثُمَّ قالَ:”السَّلامُ عَلَی الْحُسَینِ ، وَ عَلَی عَلِی بْنِ الْحُسَینِ ،وَ عَلَی اَوْلادِ الْحُسَینِ ، وَ عَلَی اَصْحابِ الْحُسَینِ تِسْعاً وَ تِسْعینَ مَرَّهً” کانَ کَمَنْ قَرَئَهُ مِأهً تامَّهً مِنْ اَوَّلِهِما اِلَی آخِرِهِما.(به نقل از کتاب الصّدف المشحون ص۱۹۹ ، تألیف مولی شریف شیروانی)
ادامه مطلب
چهل حدیث درباره عزاداری امام حسین علیه السلام
زندانى کردن «نور» در حصار شب، شیوه کهن ستمگران حاکم، در برخورد و مقابله با «حق» بوده است. خط فکرى و ى امامان شیعه، از همین رو همواره از سوى قدرتها، مورد تضییق و محدود یت و انزواى تحمیلى قرار گرفته بود.
طبیعى است که در چنان شرایط، نوشتن و گفتن و سرودن و نشر تفکر و راه و خط آنان، از اسلوبهاى مؤثر شیعه به حساب مىآمد و پیروان حق، با زبان و قلم و شعر و مرثیه و اشک و عزادارى، در «احیاء امر ائمه» و زنده نگهداشتن حماسهها و بیان فضایلشان تلاش مىکردند. در آن عصر خفقان، طرح «خط امامان» ، نوعى مبارزه ى اجتماعى بود و خطرها در پى داشت.
جلسات انس و دیدار شیعیان، وسیلهاى براى الهام گیرى و یافتن محورهاى «وحدت مکتبى» به حساب مىآمد و شعر و مرثیه و نوحه و گریستن و عزادارى بر شهیدان کربلا و سید الشهدا و مظلومیت اهل بیت علیهم السلام در آن عصر «نتوانستن» ها، ابعادى از مسأله زنده نگهداشتن مشعل حق و دعوت به «نور» و «ایمان» بود.
سرودههاى موضع دار شاعران شیعى در آنچه که به اهل بیت مربوط مى شد، به طور عمده دو محور اساسى داشت: مدایح و مراثى.
استفاده از مدح و مرثیه، همواره به عنوان اهرمى در دفاع از حق و مبارزه با حکومتهاى جور، مورد استفاده قرار مىگرفت. برپایى مراسم سوگوارى براى ائمه و احیاى خاطره شکوهمند و الهام بخش حیات و جهاد و شهادتشان، همواره در تاریخ، حرکت آفرین و بیدارگر بوده است.
سنت شعر گفتن و مرثیه خواندن و گریستن و گریاندن در مجالس سوگ اهل بیت نیز، مورد تشویق و دستور امامان بود، چرا که عزادارى، رساندن صداى مظلومیت آل على به گوش مسلمانان بود و رسالتى عظیم داشت. اقامه مجالس به یاد آنان، بیان رنجهاى جانکاه پیشوایان حق و خون دلهاى ائمه عدل، فاش ساختن و آشکار کردن ناله مظلومانه آنان در هیاهوى پرفریب اغواگران بود و عزادارى براى شهید، انتقال فرهنگ شهادت به نسلهاى آینده تلقى مىشد… و این خط همچنان ادامه یافت، تا اکنون.
در اینگونه مجالس، احساس و عاطفه، به کمک شعورمىآید و مکتب عاشورا زنده مىماند و اشک، زبان گویاى احساسهاى عمیق یک انسان متعهد و پاى بند به خط حسینى و کربلایى است.اشک، دلیل عشق است و نشانه پیوند. اشک، زبان دل است و شاهد شوق.
دلى که به حسین علیه السلام و اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم عشق دارد، بى شک در سوگ آنان مىگرید و با این گریه، مهر و علاقه درونى خود را نشان مىدهد و گریه بر حسین علیه السلام تجدید بیعت با «کربلا» و فرهنگ شهادت است و امضاى راه خونین شهیدان. اشک، خون مىسازد و مجاهد و شهید مىپرورد.
جبهههاى گرم ایران اسلامى در سالهاى «دفاع مقدس» ، گویاترین و زنده ترین سندى است که نشان مىدهد چگونه عشق عاشورایى و مراسم نوحهخوانى و اشک ریختن بر سالار شهیدان، محرم را ماه «پیروزى خون بر شمشیر» مىسازد و اشک را به سلاحى کارى و مؤثر تبدیل مىکند.
سابقه عزادارى و سوگوارى بر مظلومیت خاندان پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم بسیار دیرینه است و خود پیامبر و على و فاطمه و…علیهم السلام و فرشتگان و ان و جن و انس بر مظلومیت «آل الله» گریسته و مجالس عزا و گریه بر پا کردهاند. حتى انبیاى گذشته هم اشکى ریزان و دلى سوزان و توسل و توجهى به خاندان عصمت و اسوههاى شهادت داشتهاند.
شبهه آفرینیهاى کج فهمان یا مغرضان نسبت به مسأله گریستن و عزادارى و توسل و اقامه مراسم و شعائر دینى در سوگ امامان مظلوم و شهید، جز از بى خبرى آناناز تعالیم اسلام و دستورها و سنتهاى پیامبر اسلام، نشأت نمىگیرد.
این مجموعه چهل حدیث که پیش رو دارید، برخى از احادیث مربوط به این سنت ارزشمند و سازنده را در بردارد.امید است که آشنایى با فرهنگ دینى و عمل به آن، وسیله نجات ما و سبب شفاعت «اهل بیت» از ما در روز قیامت گردد.
در نظام تربیت دینی، محور و کانون همه محبتها، حب و مهرورزی به حضرت حق است و سایر محبتها باید بر محور این کانون بگردند.به تعبیر دقیقتر، بر اساس تربیت دینی، در نظام هستی محبت با لذات مختص حضرت حق است و جایز نیست که انسان نسبت به موجودات دیگر، در عرض محبت خدا، مهر بورزد.بلکه محبت نسبت به اشخاص و امور دیگر در صورتی مقبول است که در طول محبت خدا باشد و این محبت به نوعی از سوی حضرت حق مورد تأیید قرار گرفته باشد.زیرا لازمه محبت حقیقی، گشودن سفره دل فقط در محضر محبوب است. بر این اساس، کسی که خداوند را محبوب بالذات خویش قرار داده است، باید دقت کند، سفره دل خویش را در مواضع نامناسب نگستراند.بدین خاطر است که مولای متقیان علی(ع)فرمود: «مبادا محبت و دوستیات را در غیر محل خود به کاربری!» (1)
انسان باید سفره دل خویش را در محضر محبوبهایی بگشاید که خیرخواه و دوستدار رسیدن او به کمال حقیقی هستند. پیامبر و اهل بیت او در زمره کاملترین مصداقهای چنین محبوبهایی هستند.در این مقاله، درباره محبت به پیامبر و اهل بیت او، از چند جهت سخن میگوییم.
روزی پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله و سلم) از کوچه ای میگذشتند. نگاه مبارکشان به گروهی از کودکان افتاد که در حال بازی بودند. پیامبر در همان حال فرمودند: «وای بر احوال فرزندان آخرامان از دست پدرانشان»
قناعت
* ابوذر غفارى به همراه یکى دیگر از صحابه، مهمان سلمان فارسى بود. سلمان، کمى نان و نمک آورد و گفت: «اگر رسول خدا صلى الله علیه وآله از تکلّف نهى نفرموده بود، چیز بهترى حاضر مى کردم». ابوذر گفت: «اگر مقدارى سبزى باشد، تکلّف نیست». سلمان به دکّان سبزى فروشى رفت و چون پولى نداشت، آفتابه اش را گرو گذاشت و کمى سبزى خرید.
وقتى غذا تمام شد، ابوذر گفت: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى قَنَعَنا بِما رَزَقَنا؛ شکر خداى را که ما را به آنچه که روزیمان فرموده، قانع ساخته است». سلمان گفت: «اگر قانع بودید، آفتابه من گرو نمى رفت.» (۱)
درباره این سایت